جدول جو
جدول جو

معنی علی فسوی - جستجوی لغت در جدول جو

علی فسوی
(عَ یِ فَ سَ)
ابن احمد بن ابراهیم بن زبیر عنانی فسوی شافعی. ملقب به رشید و مکنی به ابوالحسن. فقیه بود. و در سال 563 هجری قمری درگذشت. وی مدتی نیز عهده دار امور قضا بود. او راست: شرح المفتاح ابن قاص طبری، در فروغ فقه شافعی. (از معجم المؤلفین از کشف الظنون ص 1769 و هدیه العارفین)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(عَ یِ فَ رَ)
ابن عبدالقادر حسنی شامی قاهری ازهری شافعی. مشهور به سید فرضی و ملقب به نورالدین. وی حکیم و ریاضیدان و عالم فرایض بود. در اصل از مردم شام به شمار می رفت. در حدود سال 808 هجری قمری در قاهره متولد شد و در سال 870 هجری قمری درگذشت. او راست: 1- عین المسموع فی شرح المجموع للکلائی، در فرائض. 2- الفوائد الجلیله فی حل الفاظ الوسیله، در حکمت. 3- الفوائد الربانیه فی شرح المبتکرات الحسابیه. (از معجم المؤلفین از الضوء اللامع سخاوی ج 5 ص 242 و ایضاح المکنون بغدادی ج 2 ص 132)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ فَیْ یو)
ابن محمد بن علی مقری فیومی. مورخ بود و در سال 770 هجری قمری درگذشت. او راست: نثرالجمان فی تراجم الاعیان. (از معجم المؤلفین از فهرس المخطوطات المصورۀ لطفی عبدالبدیع)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ فَ)
تربتی. وی شاعر و از اهالی تربت حیدریۀ خراسان بود. و برخی از تذکره نویسان گویند که به هند سفر کرده اکبرشاه را مدح نمود. او را دیوانی است که پنج هزار بیت شعر دارد. (از الذریعۀ آقابزرگ طهرانی ج 9 ص 845 از تحفۀ سامی ص 118)
لغت نامه دهخدا
(عَ فَ)
ابن رفاعه رافع بن بدوی طهطاوی. در سال 1265 هجری قمری متولدشد و مدتی امور بازرسی و نظارت بر وزارت فرهنگ مصر را بر عهده داشت و در سال 1321 هجری قمری در قاهره درگذشت. او راست: 1- رقم العلم فی رسم القلم. 2- قدوهالفرع بأصله و حب الوطن و أهله. (از معجم المؤلفین)
وی متصدی ادارۀ بازرسی دخانیات در دو شهرستان دقهلیه و شرقیه در مصر بوده است. او راست: الحشرات المتلفه لزراعه القطن المصری و کیفیه ابادتها، که در سال 1313 هجری قمری در زمان حیات مؤلف در اسکندریه به چاپ رسید. (از معجم المؤلفین)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ فِ)
ابن حسن بن محمد بن فهر فهری مصری مالکی. مکنی به ابوالحسن. وی در حدود سال 440 هجری قمری در قید حیات بود. او راست: فضایل مالک. (از معجم المؤلفین از الوافی صفدی ج 12 ص 35)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ فَ لَ)
ابن حسین بن احمد بن حسن بن قاسم بن حسن بن علی همدانی. مشهور به فلکی و مکنی به ابوالفضل. وی محدث و حافظ بود و در شعبان سال 427 هجری قمری در نیشابور درگذشت. او راست: 1- کتاب القاب المحدثین. 2- منتهی الکمال فی معرفهالرجال. (از معجم المؤلفین از اللباب ابن اثیر ج 2 ص 222 و تذکرهالحفاظ ذهبی ج 3 ص 303 و شذرات الذهب ابن عماد ج 3 ص 185 و کشف الظنون ص 1397)
لغت نامه دهخدا
(عَ فِ)
ابن محمد عبیدالله حکیم. وی در سال 1296 هجری قمری در قاهره متولد شد و به امر تدریس پرداخت و در سال 1372 هجری قمری در قاهره درگذشت. او راست: 1- آداب الفتی. 2- الانسان، در چهار جلد. 3- دلیل العمله و المعامله. 4- سعادهالزوجین، در سه جلد. (از معجم المؤلفین)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ فَ)
ابن مصطفی قیصری رومی حنفی. مشهور به فردی. متوفی در سال 1127 هجری قمری اوراست: الحاشیهالفردیه علی الحسینیه فی الاّداب. (از معجم المؤلفین از هدیه العارفین بغدادی ج 1 ص 767)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ عَ لَ)
ابن موسی بن جعفر بن محمد بن احمد بن طاوس علوی فاطمی. مشهوربه ابن طاووس و ملقب به رضی الدین و مکنی به ابوالقاسم. رجوع به ابن طاووس و علی (ابن موسی بن...) شود
ابن حمودبن میمون بن احمد ادریسی حسنی علوی حمودی. ملقب به الناصر لدین الله. نخستین تن از ملوک بنی حمود در قرطبه و مالقه. رجوع به علی حمودی شود
ابن عبدالکریم بن علی بن محمد بن علی بن عبدالحمید حسینی علوی نیلی نجفی. مشهور به نسّابه و مکنی به ابوالحسن. رجوع به علی نیلی شود
ابن محمد بن علی بن محمد علوی عمری شجری. ملقب به نجم الدین و مکنی به ابوالحسن و مشهور به ابن صوفی. رجوع به علی شجری شود
ابن احمد بن محمد بن عمر بن سالم بن عبیدالله بن حسن علوی حسینی زیدی شافعی. مکنی به ابوالحسن. رجوع به علی زیدی شود
ابن عبدالقادر بن عبدالرحمان بن علی بن علی بن علی بن أمین علوی اندلسی جزایری مالکی شاذلی. رجوع به علی اندلسی شود
ابن محمد بن جعفر بن محمد بن زید شهید علوی امامی حمانی. رجوع به علی حمانی (ابن محمد بن جعفر کوفی...) شود
ابن حسن (یا حسین). مکنی به ابوالقاسم. منجم و ریاضیدان مشهور قرن چهارم هجری قمری رجوع به ابن اعلم شود
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ فَ)
ابن محمود بن محمد بن مسعود بن محمد بن محمد بن محمد بن عمر شاهرودی بسطامی هروی رازی فخری بکری حنفی. مشهور به مصنفک و ملقب به علاءالدین. رجوع به علی مصنفک شود
ابن محمد بن عبدالله فخری. متکلم قرن نهم هجری قمری او راست: تلخیص البیان فی ذکر فرق أهل الادیان. (از معجم المؤلفین)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ)
ابن احمد بن علی بن سلیمان فالی. مکنی به ابوالحسین. محدث و مؤدب بود ودر ذی حجۀ سال 448 هجری قمری درگذشت. او راست: کتاب الاستقامه. (از معجم المؤلفین از کشف الظنون ص 1389 و ایضاح المکنون ج 2 ص 266 و هدیه العارفین ج 1 ص 688). در اصطلاح علم حدیث، محدث به فردی گفته می شود که احادیث صحیح را از سایر روایات تمیز می دهد و آن ها را به دقت به نسل های بعدی منتقل می کند. به عبارت دیگر، محدث کسی است که روایت های پیامبر اسلام را جمع آوری کرده، بررسی و تطبیق می کند و در صورت صحت، آن ها را نشر می دهد. این کار نیازمند دقت در بررسی سند، متن، و شرایط راویان است.
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ)
ابن منصور فاسی مالکی. مکنی به ابوالحسن. وی فقیه بود و مدتی درمسجد قرویین تدریس کرد و در سال 1107 هجری قمری درگذشت. او راست: شرح تحفۀ ابن عاصم، در فروع فقه. (از معجم المؤلفین از هدیه العارفین بغدادی ج 1 ص 763)
ابن محمد بن قطان فاسی. مکنی به ابوالحسن. متوفی در سال 628 هجری قمری او راست: بیان الوهم و الایهام، در حدیث. (از کشف الظنون حاجی خلیفه ص 262)
ابن میمون بن ابی بکر بن علی بن میمون بن ابی بکر بن یوسف بن اسماعیل بن ابی بکر هاشمی قرشی مغربی غماری فاسی. مکنی به ابوالحسن. رجوع به علی هاشمی شود
ابن عبدالله بن محمد بن عبدالملک بن یحیی بن ابراهیم حمیری کتامی فاسی. مکنی به ابوالحسن. رجوع به علی قطان شود
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ یَ)
وی پدرزن محمودشاه بود که در جنگهای امیرتیمور گورکانی با وی همراه بوده است. رجوع به حبیب السیر چ کتاب خانه خیام ج 3 ص 412 شود
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ هَِ رَ)
میر علی هروی، وی از خطاطان مشهور بود و به زبان ترکی و فارسی شعر نیز می سرود. استاد خط او سلطانعلی مشهدی بود و برخی خط وی را بر استادش ترجیح داده اند. علی هروی دراواخر عمر توسط ازبکان اسیر گشت و به بخارا منتقل شد و در آنجا به سال 924 یا 925 و یا 926 هجری قمری درگذشت و در مرقد سیف الدین باخرزی دفن شد. او را رساله ای است به فارسی به نام ’مدادالخط’. و نیز اشعار و معماهایی از وی نقل میکنند. (از الذریعه ج 9 ص 764)
(امیر...). وی در قرن نهم در مدرسه عبدالرحمان جامی می زیست و از جامی تلمذ میکرد شعر نیز می سرود و قسمتی از اشعار او را میر علیشیر نقل کرده است. (از الذریعه ج 9 ص 765)
ابن محمود بن محمد بن مسعود بن محمود بن محمد بن محمد بن محمد بن عمر شاهرودی بسطامی هروی رازی فخری بکری حنفی. مشهور به مصنفک و ملقب به علاءالدین. رجوع به علی مصنفک شود
ابن ابی بکر بن علی هروی موصلی. مکنی به ابوالحسن. رحالۀ (سیّاح) قرن ششم هجری قمری رجوع به علی (ابن ابی بکربن...) و ابوالحسن سیاح شود
ابن محمد بن احمد بن محمد بن عبدالله بن عباد عبادی هروی شافعی. مکنی به ابوالحسن. رجوع به علی عبادی شود
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ نَ قَ)
ابن محمد بن محمد بن دلدارعلی نقوی نصیرآبادی. ملقب به تاج العلماء. از فقیهان امامیه و از اهالی لکهنوء در هند بود. در سال 1260 هجری قمری متولد شد و در 1312 هجری قمری درگذشت. اوبر زبان فارسی و عربی و سریانی و عبری تسلط داشت. نام او در مصنفی علم الرجال به صورت ’علیمحمد بن محمد بن دلدارعلی...’ آمده است. او راست: 1- الاثناعشریه فی البشارات المحمدیه. 2- احسن القصص فی تفسیر سوره یوسف. 3- فصل الخطاب فی شرب الدخان. (از معجم المؤلفین). و رجوع به مصنفی علم الرجال آقابزرگ ص 432 شود
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ عَ دَ)
ابن مسافر عدوی. متکلم بود و در سال 557 هجری قمری درگذشت. (از معجم المؤلفین ج 7 ص 241)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ عَلَ)
ابن ابی احمدحسین طاهر بن موسی بن محمد بن موسی بن ابراهیم بن امام موسی بن جعفرالصادق (ع) ملقب به علم الهدی و ثمانینی و ذوالثمانین و ذوالمجدین و سیدمرتضی و شریف مرتضی. رجوع به علم الهدی موسوی شود
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ نَ سَ)
ابن احمد نسوی. مکنی به ابوالحسن. ریاضیدان و منطقی و از اهالی ’نسا’در خراسان بود و تا حدود سال 421 هجری قمری میزیست. او راست: 1- التجرید فی اصول الهندسه. 2- رساله فی المداخل الی علم المنطق. 3- المقنع فی الحساب الهندسی فی العراقین العربی و فارسی. (از معجم المؤلفین از فهرس مخطوطات الظاهریه و تراث العرب العلمی ص 257)
ابن محمد نسوی. مکنی به ابوالقاسم. وی به عربی شعر میگفت و مقل است. (از الفهرست ابن الندیم)
لغت نامه دهخدا
(عَیِ)
ابن عبدالله بن سنان طوسی تیمی. مکنی به ابوالحسن. از بزرگان علمای کوفه. رجوع به طوسی (ابوالحسن علی...) و معجم الادباء چ مارگلیوث ج 5 ص 229 شود
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ تَ قَ)
ابن حسین بن ابراهیم بن حسن اخوی تقوی. شاعربود و نسب خود را به موسی مبرقعبن امام الجواد محمدتقی (ع) می رساند. وی در سال 1335 هجری قمری درگذشت. اورا دیوانی است که میرزا محمدعلی عبرت آن را جمعآوری کرده است. (از الذریعۀ آقابزرگ طهرانی ج 9 ص 741)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ تَ)
ابن عبدالسلام تسولی مالکی، مکنّی به ابوالحسن. فقیه بودو در سال 1258 هجری قمری درگذشت. او راست: 1- البهجهفی شرح التحفه، در فروع فقه مالکی، در دو مجلد. 2 -حاشیه بر زقاقیه. 3- شرح الشامل. (از معجم المؤلفین بنقل از الاستقصاء سلاوی ج 4 ص 194. هدیهالعارفین ج 1 ص 775. فهرس الخدیویه ج 3 ص 155. فهرس الازهریه ج 2 ص 312)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ حَ مَ)
ابن کامل بن اسماعیل حموی، ملقّب به علاءالدین. متوفی در سال 860 هجری قمری او راست: الافراد فی معرفهالاضداد. (از معجم المؤلفین بنقل از ایضاح المکنون ج 1 ص 464. هدیهالعارفین بغدادی ج 1 ص 733)
ابن مقاتل بن عبدالخالق حموی (695- 761 هجری قمری). او را دیوان شعری است در اشعار زجل، در دو مجلد. (از معجم المؤلفین بنقل از الوافی صفدی ج 12 ص 207. الدررالکامنۀ ابن حجر ج 3 ص 133)
ابن عبدالله بن حجۀ حموی حنفی، ملقّب به تقی الدین و مکنّی به ابوبکر. رجوع به ابن حجه (ابوالمحاسن تقی الدین ابوبکر بن علی...) و به علی (ابن عبدالله...) شود
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ حَ سَ)
ابن عجلان بن رمیثه بن ابی نمی حسنی، مکنّی به ابوالحسن و ملقّب به نورالدین. وی از امرای مکه بود که در سال 789 هجری قمری بعد از عزل عنان بن مغامس به امارت آنجا برگزیده شد ودر سراسر مدت امیری خویش با مخالفان در جنگ و ستیز بود و سرانجام در سال 797 هجری قمری به دست عده ای از خویشان خود از بنی حسن در بطن مرّ از نواحی مکه کشته شد. (از اعلام زرکلی بنقل از ابن الفرات ج 9 ص 420. شذرات الذهب ج 6 ص 350. ابن ایاس ج 1 ص 304. خلاصهالکلام ص 36)
ابن نظام الدین حسنی حسینی، ملقّب به صدرالدین. وی صوفی بود و در سال 1015 هجری قمری درگذشت. او راست: ریاض السالکین فی صحیفه سیدالعابدین. (از معجم المؤلفین ج 7 ص 254)
ابن احمد بن محمد بن معصوم بن نصیرالدین بن ابراهیم بن سلام الله بن مسعود بن محمد بن منصور حسن حسینی، مشهور به ابن معصوم. ادیب و شاعر قرن یازدهم هجری. رجوع به علی خان (ابن احمدبن...) شود
ابن حمودبن میمون بن احمد ادریسی حسنی علوی حمودی، ملقّب به الناصرلدین الله. نخستین تن از ملوک بنی حمود در قرطبه و مالقه. رجوع به علی حمودی شود
ابن عطیفه بن مصطفی بن عیسی بن جلال الدین بن رضاءالدین بن سیف الدین بن میثه بن رضاءالدین بن محمدعلی بن عطیفۀ حسنی کاظمی. رجوع به علی کاظمی شود
ابن اسماعیل بن شریف حسنی، مکنّی به ابوالحسن و ملقّب به اعرج. از پادشاهان دولت سجلماسه در مغرب است به شمال افریقا. رجوع به علی سجلماسی شود
ابن عبدالله بن احمد بن علی بن عیسی بن محمد بن عیسی حسنی شافعی سمهودی، ملقّب به نورالدین و مکنّی به ابوالحسن. رجوع به علی سمهودی شود
ابن حسن بن محمد بن محمد بن حسن بن عبدالرحمان بن یحیی بن محمد بن عیسی نعمی حسنی یمنی. رجوع به علی نعمی شود
ابن عبدالقادر حسنی شامی قاهری ازهری شافعی، مشهور به سیدفرضی و ملقّب به نورالدین. رجوع به علی فرضی شود
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ رَ ضَ)
ابن هاشم بن علی رضوی موسوی بغدادی نجفی. فقیه بود. در سال 1239 هجری قمری متولد شد و در 1273 هجری قمری درگذشت. او راست: کتاب فی الرهن. (از معجم المؤلفین بنقل از اعیان الشیعۀ عاملی ج 2 ص 200)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ رَ)
ابن داود المؤیدبن یوسف المظفر رسولی، ملقّب به سیف الدین و الملک المجاهد. پنجمین از سلسلۀ رسولیان یمن بود. وی در سال 706 هجری قمری در زبید متولد شد و در سال 721 هجری قمری پس از مرگ پدرش مدت یک سال سلطنت کرد ولی امرا و ممالیک وی را خلع کردند و پس از چند ماه، دیگر بار او را به سلطنت بازگرداندند. رسولی در سال 751 هجری قمری به سفر حج رفت و چون اعضای حکومت مصر می پنداشتند که وی درصدد کوتاه کردن دست مصریان از حجاز است وی را به جبر از مکه به مصر بردند و مدت چهارده ماه در آنجا به سر برد سپس به کشور خویش بازگشت و در سال 764 هجری قمری در عدن درگذشت و جسد او به تعز منتقل گردید. وی فرمانروائی زیرک و ستوده خصال و شاعر و ادیب بود و شاعران و دانشمندان را بسیار گرامی می داشت. آثار بسیاری از او بر جای مانده که از آن جمله است: شهر ثعبات، مدرسه ای در مکه در جنب حرم، مدرسه ای در تعز، مسجدی در نویدره در نزدیکی باب زبید و مدرسه ای در زبید که همگی به اشارت وی بنیان نهاده شد. وی را کتب و تألیفاتی نیز میباشد که از آن جمله است: 1- الاقوال الکافیه فی الفصول الشافیه. 2- الخیل صفاتها و انواعها و بیطرتها. 3- دیوان شعر. (از الاعلام زرکلی بنقل از العقوداللؤلؤیه ج 2 ص 2. الدررالکامنه ج 3 ص 49. البدرالطالع ج 1 ص 444. ابن خلدون ج 5 ص 513) (از طبقات سلاطین اسلام ص 88). و رجوع به معجم الانساب زامباور ص 184 شود
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ)
ابن محمد بن رضا بن محمد بن حمزۀ حسینی موسوی طوسی. مکنی به ابوالحسن و مشهور به ابن دفترخوان. ادیب و شاعر بود و در چهارم صفر سال 589 هجری قمری در حماه متولد شد و سپس به اربل در بغداد سفر کرد و در چهارم ربیعالاّخر سال 655 هجری قمری درگذشت. او راست: 1- الطلایع. 2- کتاب شاهنار، که سوءالات و جوابهایی است به نظم بین دو حکم الهی و طبیعی. 3- مبارز الاقران فی تخمیس المعلقات، در مدح اهل بیت. 4- المجلی. 5- ناصرالحق. (از معجم المؤلفین از الوافی صفدی ج 12 ص 165 والنجوم الزاهرۀ ابن تغری بردی ج 7 ص 57 و اعیان الشیعۀ عاملی ج 42 ص 26)
ابن اسحاق طوسی. وی پدر خواجه نظام الملک و از عمال دیوان سلجوقیان بود و به سخاوت و کرم و مروت شهرت داشت. اما صاحب جامعالتواریخ جلالی گوید که پدر خواجه نظام الملک ’محمد’ نام داشت. (از حبیب السیرچ خیام ج 2 ص 494) (دستورالوزراء خوندمیر ص 150)
لغت نامه دهخدا
(عَیِ عَ لَ)
ابن عبدالله بن علی بن حسین بن زید بن علی بن حسین بن زید بن علی بن حسین بن علی بن ابی طالب علوی علیهم السلام. مکنی به ابوالقاسم و مشهور به ابن الشبیه (معجم الادباء چ مارگلیوث) و یا شبیه (معجم الادباء چ قاهره) وی خطاط بود و از دسترنج خود معاش خویش را به دست می آورد و به فقرا نیز کمک میکرد. مولد او در عیداضحای سال 360 هجری قمری بود و در دهۀ اول رجب سال 441 هجری قمری درگذشت. صاحب معجم الادباء گوید که دیوانی از عروه بن ورد به خط او دیده است. رجوع به معجم الادباء چ قاهره ج 13 ص 271 و چ مارگلیوث ج 5 ص 230 شود
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ طَسْ سو)
ابن احمد بن عبدالنبی بن محمد طسوجی. فقیه و متکلم و ادیب و شاعر بود و در سال 1189 هجری قمری متولد شد. او راست: 1- دیوان شعر. 2- شرح معالم. 3- الکشکول. (از معجم المؤلفین از اعیان الشیعه ج 41 ص 74)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ صَ فَ)
سلطان علی صفوی، ابن سلطان حیدر صفوی. پس از شهادت سلطان حیدر، چون فرزندش صغیر بود، برادرش سلطان علی از جانب گروه صوفیان به قائم مقامی او انتخاب شد. و چون خبر تجمع صوفیان به گوش یعقوب میرزا رسید دچار ترس شد و سلطان علی و والده و برادران او را به شیراز تبعید کرد و در قلعۀ اصطخر مقید کرد. ولی پس از چندی رستم بیک برای جلوگیری از پیشرفت میرزا بایسنقر، آنان را از اصطخر به تبریز آورد وگروه صوفیان دوباره گرد سلطان علی جمع شدند و به جنگ میرزا بایسنقر رفتند و در این واقعه میرزا بایسنقربه قتل رسید. پس از این واقعه سلطان علی و همراهانش به اردبیل بازگشتند و مریدان بسیاری گرد او جمع شدند و رستم بیک از جلال و حشمت او اندیشناک شد و از بیم اینکه مبادا سلطان علی روزی با او مخالفت کند، دستور داد که وی را در اردو نگاه دارند. و چون این عمل نیزفایده ای نداشت و از تجمع صوفیان نکاست، در سال 898 هجری قمری رستم بیک تصمیم به قتل سلطان علی گرفت و سلطان علی چون از این تصمیم آگاه شد در مقابل سپاه رستم بیک مقاومت کرد ولی سرانجام به دست آنان کشته شد. (از حبیب السیر چ خیام ج 4 ص 435 و 436 و 439- 441)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ)
ابن محمد (فتحا) سوسی سملالی. مکنی به ابوالحسن. متوفی درسال 1328 هجری قمری او راست: طوالع الحسن و اتباع السنن بظهور رایه سیدنا و امیرنا مولانا الحسن. (از معجم المؤلفین از دلیل مؤرخ المغرب ابن سوده ص 182)
مکنی به ابوالحسن. مورخ بود و در سال 1364 هجری قمری درگذشت. او راست: أخبار الحاج حسن الاضرانی. (از معجم المؤلفین از دلیل مورخ المغرب ابن سوده ص 210)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ سَ)
ابن عبدالله سفطی مصری مالکی. مشهور به وراق و ملقب به نورالدین و مکنی به ابوالحسن. رجوع به علی وراق شود
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ غَ رَ)
ابن حجه الله بن علی بن عبدالله بن حسین بن محمد بن ابراهیم عمر بن حسن مثنی بن حسن السبط (ع) طباطبائی شولستانی غروی نجفی. رجوع به علی طباطبائی شود
ابن اسماعیل بن زین العابدین حسینی سنجانی غروی. ملقب به محدث و مکنی به ابوالفضائل. رجوع به علی سنجانی شود
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ سَ)
ابن عبدالله عیسوی. مکنی به ابوالحسن. او راست: فوائد ابی الحسن، در حدیث که ابن حجر آن را در ’المجمع’ یاد کرده است. (از کشف الظنون حاجی خلیفه ص 1294)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ نَ سَ)
ابن محمد بن علی بن ابی بکر بن علی نسفی بیکندی. او راست: شرح قسمت سوم از مفتاح العلوم سکاکی، که در سال 719 هجری قمری از تألیف آن فراغت یافت. (از کشف الظنون حاجی خلیفه ص 1767)
لغت نامه دهخدا